چند روز قبل بود که نتایج یک پژوهش جدید انجام شده در برخی موسسات پژوهشی بینالمللی مانند «گالوپ»، درباره وضعیت مناسبات اجتماعی جامعه ایرانی منتشر شد. نتایجی که نشان میدهد مردم ایران در بسیاری از شاخصهای رفتار اجتماعی، از میانگین جهانی نمره بالاتر و بهتری دارند؛ مثلا بر اساس این پژوهش انجام شده، جامعه ایرانی در شاخص «اعتماد به نفس» یا «حسن ظن به یکدیگر» از متوسط کشورهای جهان، نمره بالاتری دارد و البته این در حالی است که از صبح تا شب و در داخل و خارج، عدهای تلاش میکنند تا این گزاره را جا بیندازند که مردم ایران در مقایسه با مردمان دیگر کشورها حال روحی خوبی ندارند و افسردگی، ترس، ضعف و ناامیدی در این مملکت بیداد میکند!
هرچند انتشار این پژوهش و اتکا به نتایج آن، به هیچ عنوان نه به معنای نادیده گرفتن مشکلات اقتصادی و ساختاری آزاردهنده در کشورمان است و نه به معنای آن است که دستاوردهای مثبت و الگوهای پسندیده رفتاری در جوامع دیگر را نادیده بگیریم و از کنار آنها به راحتی بگذریم؛ به عنوان مثال، اگر کشورهای غربی در شاخصهایی مانند نظم و انضباط یا توجه به علم و دانش وضعیت مناسبی دارند، ما بر اساس آموزههای دینی و ملی خود، هیچ ابایی نداریم و حتی موظفیم که از این جلوههای رفتاری مثبت آنها برای بهبود رفتار فردی و اجتماعی خودمان الگو بگیریم، اما آنچه در اینجا قابل توجه و یادآوری است، این نکته است که وقتی موسسات معتبر بینالمللی به وجود شاخصهای امیدبخشی مانند «سلامت روان» یا «حُسن ظن اجتماعی» در جامعه ایرانی – جامعهای که در معرض انواع تهدیدها و حملات دشمنان قرار دارد – اذعان میکنند، این مسئله هم باید به عنوان یک موفقیت و سرمایه اجتماعی برای برنامهریزیهای خُرد و کلان اجتماعی مدنظر باشد و هم باید زمینهها و ریشههای حصول آن مورد توجه قرار گیرد.
به بیان سادهتر، باید به این سوال پاسخ دهیم که چه عواملی باعث می شود که مردم ایران با وجود این همه مشکلات ریز و درشت اقتصادی، اداری، تهدیدهای دشمنان و ... باز هم از چنان ثبات و آرامشی در روح و روانشان برخوردار باشند که نمره آنها در شاخص اعتماد به نفس یا حسن ظن و خوشبینی به همدیگر، از میانگین نمره عموم کشورهای جهان بالاتر است؟! آیا، این نتیجه آموزههای دینی و سنتهای پسندیده ملی ریشهدار در این جامعه نیست؟ و اگر هست – که قطعا هست – چطور میتوان با بهرهگیری از فرصت این آموزهها و باورها، زمینههای بهبود و ارتقاء این شاخصهای رفتار انسانی و اثرگذاری آنها در دیگر حوزهها را فراهم کرد؟ این سوالات و پرسشهایی از این قبیل، میتواند دستمایه مطالعه صاحبنظران و پژوهشگران مسائل اجتماعی باشد تا به سهم خودشان، به بهتر شدن حال جامعه ایرانی کمک کنند.
اما یکی از این زمینهها و فرصتهای معنوی که همواره به بهبود حال روحی و ارتقاء مناسبات اجتماعی در جامعه ایرانی کمک کرده و همچنان هم کمک میکند، فرصت ماه محرم و ایام عزای سید و سالار شهیدان عالم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است. ایام محرم و صفر، هم فرصتی برای بازخوانی مصایب آلالله و گریستن بر ماتم شهدای مظلوم دشت نینواست و هم بهانه و فرصتی برای تمرین خصائل نیک انسانی از قبیل دستگیری از نیازمندان، مراعات حال یکدیگر، رعایت حریمها و تمرین خودداری و کنترل نفس و ده ها ویژگی سازنده در اجتماع است.
از قدیمالایام شنیدهایم که حتی برخی افراد که شاید تقید چندانی به برخی حدود شرعی هم ندارند، به احترام ایام ماه محرم، خود را محدود کرده و به حرمت نام اباعبدالله (ع) کارهایشان را کنار میگذارند؛ این زمینه روحی که ناشی از معرفت و باور به یک حقیقت دینی ناب و اعلی است، میتواند زمینهساز کار بر روی شخصیت افراد و سرمایه های فکری و اجتماعی برای تحول در بنیانهای جامعه و مبارزه با بسیاری از آسیبهای اجتماعی باشد. به شرط آنکه هنرمندانه و با ظرافت کافی و با درک نیازهای جامعه و توسط اهل آن انجام شود، نه با کارهای سطحی و نمایشی یا شتابزده و دارای اثر معکوس.
خلاصه کلام اینکه، اگر از فرصتهای معنوی و انسانی مناسبتهای مذهبی به ویژه ایام عزای حسینی خالصانه و هنرمندانه بهره بگیریم، هم حق این ایام را به خوبی ادا کردهایم و هم زمینه را برای ساختن جامعه ایرانی در زیر پرچم حسینی به خوبی فراهم کردهایم و در نتیجه آن، حال و روز شاخصهای انسانی را در جامعه ایرانی بیش از پیش ارتقاء خواهیم داد.
ارسال نظرات